نقوی، فاطمینژاد/
شهریورماه امسال بود که دستاندرکاران تولید کتابهای معارف کاربردی «برترین آرزو» - که براساس مبانی فکری علامه طباطبایی تألیف شده - و اردوهای «هفت روز در بهشت» با رهبر معظم انقلاب اسلامی دیدار کردند. حضرت آیتالله خامنهای در این دیدار ضمن قدردانی از نویسنده مجموعه کتابهای «برترین آرزو» گفتند: «بنده این کتابها را همان دو سال پیش که به دستم رسید، خواندم. خیلی خوب بود؛ نکته عمده این بود که همان مباحثِ درست و صحیح و طرح شده در متون عمیق دینی را با زبان قابل فهم برای جوان و اثرگذار بر روی جوانان بیان کردید». انتشار نظرات رهبر معظم انقلاب در آن دیدار، بهانهای شد تا با نویسنده این کتابها، حجتالاسلام محمدحسن وکیلی، استاد حوزه علمیه مشهد و پژوهشگر فلسفه و عرفان به گفتوگو بنشینیم.
* ایده نوشتن این مجموعه از کجا نشأت گرفته است؟
از دوران تحصیل، دغدغه یادگیری عقاید را داشتم؛ وقتی هم که طلبه شدم و به مدارس رفت و آمد میکردم با پرسش دانشآموزان مبنی بر معرفی منبع در این زمینه روبهرو میشدم، ولی منبع جامع و مناسبی برای معرفی جز کتابهای شهید مطهری و علامه مصباح که زمان زیادی از نگارش آنها میگذشت، وجود نداشت. نبود کتاب آموزشی با زبانی روان و متناسب سطح دانشآموزان این دغدغه را در من شکل داد که در این زمینه بنویسم و پیشنویسهایی در زمینه خداشناسی نوشتم؛ به واسطه مراوداتی که در ادامه با مؤسسه جوانان آستان قدس رضوی شکل گرفت، تصمیم بر این شد که این مجموعه کامل شود؛ البته اینقدر سطح توقع و مطالبه در این زمینهها زیاد است که باید هر ساله این نوع کتابها در قالبهای متنوع تولید شود؛ این مجموعه مخصوص دانشآموزان نخبه یا دانشجویان دوره کارشناسی نوشته شده است.
* چرا در این مجموعه به اصول اعتقادات پرداختید و مثلاً روی مسائل فرعی تمرکز نکردید؟
وقتی ریشهها درست باشد، انسان شاخ و برگ را میتواند اصلاح کند. موج شبهات در یکی دو دهه اخیر ریشهها و اعتقادات ما را نشانه گرفته است و مهمترین شبهات، سعی در تشکیک امتداد دین و زمانشمولی آن و در ادامه انکار حجت الهی و در نهایت انکار اصل مسئله توحید و خدا دارد؛ بنابراین وقتی ریشهها از بین بروند، نماز و روزه نیز بیمعنی خواهد شد؛ البته با پیمایش پرسش های جوانان نیز متوجه این ضرورت میشویم که بیشتر سؤالات نه ناظر بر فروع، بلکه مسائل اعتقادی و اصول دین است.
این کتاب در یک فضای بینابین و در پاسخ به شبهاتی است که قلبها را متزلزل میکند؛ چرا که جوانهای ما عمدتاً دو دل و مردد هستند؛ یعنی شاید در مجلس امام حسین(ع) نیز حضور پیدا کنند، ولی ممکن است قائل به برخی اعتقادات آتئیستی نیز باشند. این مجموعه بیشتر برای نوجوانان و جوانانی نوشته شده که کتابهای درسی آنها را اقناع نمیکند و به دنبال محتوای غنیتر هستند.
* آیا مسائل امروز نوجوانان ما از سوی متولیان شناسایی شدهاند؟
بنده اطلاعات فراگیری در این زمینه ندارم، ولی اگر نهادهایی این پیمایشها را انجام میدهند، باید بگوییم که حاصل و برونداد آنها چندان ظهور و بروز ندارد؛ متأسفانه بیشتر متولیان این مباحث به روز نیستند و اگر باشند زبان ارتباطی لازم را ندارند. من نیز که به واسطه ارتباطم با نوجوانان و دانشآموزان شاید کمی زبان و بیان روانتری داشته باشم، هنوز معتقدم باید قالبهای متنوعتر و زبانی روانتر را برای این سطح از مخاطبان طراحی نموده و به کار برد.
در هر صورت باید قبول کنیم که ما در معرض تهاجم فرهنگی گستردهای هستیم. مشکل ما نیز اکنون این است که جوانان در ابتدائیات مشکل دارند و حتی طیفی از جوانان در فضایی رشد کردند که هیچ تماسی هر چند جزئی با مسائل اعتقادی اسلامی نداشتهاند؛ به همین دلیل ارتباط گرفتن و صحبت کردن با این جوانان سخت و مشکل است.
* آیا روند هدایت تحصیلی و مواجهه کمتر دانشآموزان با مسائل علوم انسانی هم در این فضا مؤثر است؟
روند هدایت تحصیلی و بیتوجهی به علوم انسانی اگر با همین روند ادامه پیدا کند، ما را با بحرانهای جدی در آینده روبهرو خواهد کرد؛ وقتی نسل نوجوان امروز در آینده تشکیل خانواده بدهد، قطعاً مواجهه نسل بعدی با همین روند با مسائل بنیادی کمتر و کمرنگتر خواهد شد.
* حوزه علمیه چه برنامهای برای ارتباط با نوجوانان دارد؟
نکته اصلی این است که در خود حوزه مشکلات زیربنایی وجود دارد. اکنون حوزه مشهد در یک غفلت نسبت به مسائل اعتقادی به سر میبرد و متولی پاسخگویی به شبهات اعتقادی در آن به ندرت پیدا میشود. جدا از فضای بعضاً ضدعقلی، طلابی که فلسفه میخوانند با شبهات و سؤالاتی روبهرو میشوند که به واسطه کمبود استادان خوب در حوزه نمیتوانند به پاسخهای خوبی برسند و بیانگیزه میشوند؛ یا مثلاً کتابهای بدایة و نهایة [بدایة الحکمة و نهایة الحکمة اثر علامه طباطبایی] تدریس میشود که مربوط به چند دهه قبل است و خود آن نیز بازنویسی دو کتاب اسفار و شرح منظومه علامه است. جواب دادن به مسائل امروز با توجه به این متون نیاز به نبوغ دارد؛ از طرفی با وجود تأکید رهبر معظم انقلاب مبنی بر ترویج علوم عقلی در مشهد متأسفانه هنوز این شرایط شکل نگرفته است.
* با توجه به دیدارتان با رهبر انقلاب، توصیه و راهبردهای مدنظر ایشان در این زمینه چیست؟
یکی از نکاتی که رهبری در بسیاری از سخنرانیها روی آن تأکید می کنند و مورد غفلت هست، توصیه به کارهای زیربنایی است. دوستان دیندار و انقلابی خیلی متوجه این نیستند که تأکید رهبری روی محتوای معرفتی نیز هست و نباید صرفاً در جستوجوی محتوای بصیرتی بود. رهبری تأکید میکنند که کار کردن روی محتوای معرفتی، خود به خود مسائل بصیرتی ما را حل و فصل خواهد کرد. حتی به بنده پیشنهاد شد تا یک عنوان کتاب با موضوع ولایت فقیه ذیل این مجموعه بنویسم که من گفتم شاید مواجهه برخی با این مجموعه را سیاسی کند و استدلال کردم که اگر همان مباحث اعتقادی به درستی آموزش داده شود، خود به خود مباحث حول موضوع ولایت فقیه نیز حل میشود و اقناع را برای مخاطب به همراه خواهد آورد. بازخوردهایی که من نیز تاکنون دریافت کردم، مؤید همین نگاه بود و نوجوانانی که مباحث توحید و نبوت و اسلامشناسی را مطالعه کرده بودند، به این نتیجه رسیده بودند که دین توانایی اداره جامعه را دارد و برای مدیریت به یک متولی برای اجرایی کردن این برنامهها نیاز است؛ یعنی خود به خود ضرورت ولایت فقیه در ادامه مباحث در ذهن شکل میگرفت.
* برای گسترش این تجربه و مواجه کردن بیشتر نسل جدید با این مباحث چه باید کرد؟
در حال حاضر در مؤسسه جوانان طرحهای زیادی وجود دارد، ولی اجرایی کردن و پیادهسازی این طرحها نیاز به پشتیبانی، بودجه و نیرو دارد. بسیاری از مدارس برای بررسی شبهات اعتقادی دانشآموزان رصد شده است، ولی پاسخگویی به آنها نیاز به امکانات و تربیت نیرو دارد و نهادهای مختلف باید برای حل و فصل این موضوعات دست به کار شوند. نباید به نوشتن یک مجموعه مثل آنچه ما نوشتیم اکتفا کرد. حضرت علامه طباطبایی(ره) موقعی که المیزان را نوشته بودند، گفته بودند که المیزان نوشته شد، ولی لازم است تا در حوزه هر دو سال یک المیزان نوشته شود؛ هرچند علما بعضاً گفتند که برای فهمیدن خود المیزان ۱۰۰ سال زمان نیاز است؛ بنابراین روند مطلوب این است که کتابهایی در حد المیزان ولی در قالبها و سطوح مختلف با بیانی ساده در اختیار عموم قرار بگیرد. من اعتقاد دارم که کار باید آنقدر خوب باشد که خودش، خودش را تبلیغ کند و پیش برود.
* در این راستا، ظرفیتها و بسترهایی چون مساجد چطور باید احیا شوند؟
به نظرم بهتر است ظرفیتهای مجموعههایی چون مسجد نیز با محوریت امام جماعت و فعالان فرهنگی بالفعل شود. ما به تناسب جاذبههای دیگری که به وجود آمد، نتوانستیم در مساجد خودمان جاذبه ایجاد کنیم. شاید ارتباط مستقیم نیز در این فضا پاسخگو نباشد و لازم باشد تا جوانان را در نقاط دیگری جذب کرد و به لحاظ اعتقادی پرورش داد و در نهایت آنها را وارد فضای مساجد کرد. الآن کسی متولی تربیت و آموزش نوجوانان و جوانان ما نیست. آموزش و پرورش فعلاً فقط فرصت آموزش را دارد و تقریباً پرورشی در آن وجود ندارد؛ در حالی که این توقع غلط در جامعه به وجود آمده که متولی پرورش نیز صرفاً آموزش و پرورش است. آموزش دادن خانوادهها نیز سخت است؛ فعال کردن خانوادهها تنها در صورتی میسر است که همین ظرفیتهای موجود مثل صدا و سیما در خدمت تربیت قرار بگیرد.
نظر شما